زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه
از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه و حرمسرای او اطلاعات فراوانی در منابع و مراجع نیامده و هیچگونه کتاب جامعی هم در این باره در دست نیست . حتی نوه دختری او دوستعلی خان معیرالممالک در کتاب رجال عصر ناصری ( ۱ ) تنها از « مهد علیا » مادر شاه نام برده و فصلی بدو اختصاص داده و فصلی ( ۲ ) به خواهران شاه یعنی عزت الدوله خواهر تنی و عزالدوله ( ۳ ) خواهر ناتنی وی . و اگر از تنی چند از همسران شاه در کمال اختصار ، در حد شناسایی مختصر ، نام برده به مناسبت ذکر پسران شاه است و بدین تقریب است که در ذکر نام نصرت الـديـن مــرزاسالارالسلطنه از مادرش زینت السلطنه دختر محمدحسن خان سالار نام میبرد و در بیان حال شاهزاده محمدرضا میرزا رکن السلطنه از خانم بدرالسلطنه دختر اکتای قاآن میرزا و در ذکر شاهزاده حسینعلی میرزا یمین الدوله از مرجان خانم ترکمان و در شرح حال شاهزاده احمد میرزا عضدالسلطنه از مادرش به همان است که از اواخـر نام ( ۴ ) خانم توران السلطنه سالار را می شناسیم . سلطنت محمدشاه در خراسان سر به طغیان برداشت و سرانجام در زمان ناصرالدین شاه سرکوب و در محکمه صحرایی محاکمه و محکوم به اعدام شـد . اکـتای قاآن هـم یکی از چهار پسر شاهزاده حسنعلی میرزا شجاع السلطنه است که پدرش بر اثر دسیسه قائم مقام در عهد پدر ناصرالدین شاه یعنی محمدشاه کور و زندانی شد و پیداست که در این دو وصلت مصالح سیاسی منظور بوده و ازدواج شاه قاجار بـا ایـن دو بـانو احتمالاً قصد تحبیبی از خانواده آنان . دوستعلی خان معیرالممالک در کتاب دیگر خود به نام « یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه » ( ۵ ) هم شرح مفصلی از زنـان شـاه نیاورده و مختصر مطالبی هم که نوشته بسیار شتاب آمیز و زودگذر است و تو گویی می خواسته هرچه زودتر از این بحث بگذرد . در حالی که مسلماً تک تک آنان را می شناخته و از کم و کیف کاروبار آنان خبر داشته . زیـرا ، مادرش عصمت الدوله از دختران بزرگ شاه بوده و خود او نیز به مناسبت انتسابش به دربار و خردسالیش ، هر روزه در حرمسرای شاه رفت و آمد داشته است . اعتمادالسلطنه محمدحسن خان نیز در کتاب المآثر و الآثار ، آنجا که از نام و نسب شاه و زادگاه و زمان تولد وی می نویسد ذکری از زنـان شـاه میکند ، اما فقط از « مخدرات و محجباتی از پردگیان سرادق جلال ، نام می برد که « در ظرف زمـان ایـن چهل سال شمسی از شاهنشاهی اعلی حضرت ظل اللهی ، به یکی از دو مزیت عظمی و شرافت کبری که یکی ازدواج دائم است و دیگر سعادت ولادت اختصاص داشته اند ، و از منقطعات از جواری و غیر امهات اولاد از سراری » نام نبرده هرچند از بانوان و حظایای بزرگ و دولت امتیاز سترک بوده باشند و به طور ساده تر بگوییم یا از زنان عقدی شاه نام برده یا از صیغه هایی که بچه دار شده اند . بر طبق نوشته اعتمادالسلطنه شاه شش زن « دائمیه » یعنی « عقدی » داشته ، به حسب تقدم زمانی ، نخستین زن عقدی شاه « گلین خانم » بوده که « از عهد ولایت عهد به حباله نکاح ابدی و رقبه ازدواج دائمی » درآورده بود و ظاهراً همان خجسته خانم دختر شاهزاده احمدعلی میرزا بوده و گلین خانم عنوان اوست که در ترکی به معنای « عروس » است . نخستین ولیعهد شاه به نام سلطان محمود میرزا از بطن این بانو بود که در یازده ماهگی درگذشت . و دومین زن عقدی وی تاج الدوله بود ، مادر چهارمین ولیعهد شاه به نام سلطان معین الدین میرزا که او نیز در شش ماهگی از جهان رفت . از این بانو دختری نیز متولد شد که عصمت الدوله لقب یافت و همو بود که زن دوست محمدخان معیرالممالک شد و مراسم عروسی این دو از لحاظ شکوه و جلال و تدارکات مختلف و خرجی که شد و دسته های خوانندگان و نوازندگان که از کشمیر و کابل آمدند و عروس را با فیل به خانه شوهر بردند دیگر در تهران نظیر نیافت ( ۱ ) و حتی عروسی مفصلی که یحیی خان مشیرالدوله برای ازدواج پسرش حسـيـن خـان بـا قـمر الدوله نـوه شکوه السلطنه دختر مظفرالدین شاه گرفت و هفت روز طبقات مختلف شهر را پذیرایی کرد ( ۷ ) و کرزون در کتاب ایران و مسأله ایران از آن یاد کرده ( ۸ ) در جنب عروسی عصمت الدوله حقیر به نظر می رسید ( ۹ ) سومین زن عقدی شاه شکوه السلطنه بود مادر مظفرالدین میرزا ( شاه ) که در سال چهارم سلطنت پا به حریم حرم شاهی گذاشت و چهارمین زن عقدی وی ستاره خانم تبریزی بود که ناصرالدین میرزا در تبریز گرفته بود ولی اولاد این زن در کودکی درگذشتند و شاید بدین جهت بود یـا بـدان جهت که جیران خانم فروغ السلطنه اصراری در « عقدی » بودن داشت که شاه ستاره خانم را « موافق موازيـن شـرعيه و قـوانـيـن اسـلاميه بـه مـوقع منقطعات تنزیل داده مقام وی را با فروغ السلطنه تبدیل نموده و به عبارت ساده تر او را که زن عقدی بود طلاق داد و به عنوان صیغه در دربار نگه داشت تا بتواند جیران را عقد کند . زیرا بر طبق قوانین اسلامی مرد بیش از چهار زن عقدی نمی تواند داشته باشد . جیران خانم دختر محمدعلی خان تجریشی بود ک شاه او را سخت دوست می داشت . فرزند اولی این زن سلطان محمد میرزا بیش از هشت روز نماند و فرزند دوم او بنام محمدقاسم میرزا که ولیعهد دوم ناصرالدین شاه بود در پنج سالگی دیده از جهان فروبست و فرزند دیگر او سلطان رکن الدین میرزا که ظاهراً ولیعهد چهارم شاه بود و امیر توپخانه مبارکه ، نیز در سه سالگی مرد . دختری نیز جیران خانم به دنیا آمد که خورشید کلاه نام داشت و در دو سالگی فوت شد و آن زن محبوب شاه خود نیز در عین جوانی چشم از جهان پوشید شوهرش برای او مقبرهای زیبا ترتیب داد ، در کنار حضرت عبدالعظیم وقتی هم که در همان حرم مطهر تیر خورد خود را به طرف قبر جیران کشید تـا در کـــــــار محبوبه خـویش بـــارامـد نـاصرالديـن شـاه تا او را دست نزد و لقب او را و خانه او را به کسی نداد خانه و اتا آخر عمر یاد آن گمشده را گرامی داشت ، تا زنده بود خانه و اثاث و مایملی شعر جانسوزی در دیوان اوست به مطلع روزی دلم گرفت ز اندوه هجر یار که نشان می دهد شاه به یاد محبوبه خویش به مأوی و منزل او رفته و خانه را تاریک و غم انگیز دیده است و چه بسا که در آن سکوت و تنهایی فارغ از حشمت شاهنشاهی و هیمنه سلطنت به های های گریسته است ششمین زن عقدی خانم سرورالدوله بود دختر امامقلی میرزا عمادالدوله پسر ششم شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه ، نخستین پسر بیشتر نماند و رخت بـه خـانه آخرت کشید . خـواهـر ایـن سـرور الدول فتحعلی شاه این زن در خانه شوهر خویش فرزندی نیاورد و ۲۸ ماه نیز اشرف السلطنه زن محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بود و به تعبیری دیگر اعتمادالسلطنه و ناصرالدین شاه باجناق بودند و به قول اصفهانی ها اهمریش ) اما از زنان « غیر دائمیات » از همه مهمتر و شاید قدیمتر عفت السلطن است مادر سلطان مسعودمیرزا ظل السلطان و برادرش سلطان حسین میرزا حکومت خـراسـان درگذشت جلال الدوله که در شانزده سالگی السلطان بدین برادر ناکام چندان دلبسته بود که نخستین فرزند خود را سلطان حسین میرزا نام نهاد و لقب جلال الدوله را از شاه برای وی گرفت تا گوش بشنود و به دل « حسن » همیشه نام و لقب بر را به چشم ببیند کند . و دیگر از « غیر دائمیات » مهم بانو منيرالسلطنه است دختر محمدتقی خان معمارباشی و مادر کامران میرزا که لقب نایب السلطنه و عنوان امیرکبیر داشت و خیابان امیریه و منیریه در امتداد خیابان ولی عصر نشان از عنوان آن آن چشم همچو آهو و آن قد همچو سرو آمد به یادم آن رخ و آن لعل أبدار مادر و پسر می دهد . آن ابروی کمان و سر زلف تابدار ( ۱۱ ) از این دو بانو که به مناسبت وجود پسرانشان مکانتی و حرمتی خاص داشتند بگذریم ، ناصرالدین شاه « غیر دائمیه » زیاد داشته . وی خود چند تن از آنها را نام برده اما نه به آشکار که به راز و رمز . در نسخه ای از سفرنامه عتباتش ، اغلب شبها پس از ذکر وقایع ، با حروف لاتین نام بسیاری از آنان را برده و از حریف شبانه یاد آورده است و حتی یک جا خواسته بنویسد شیرازی کوچکه » به غلط نوشته پتی ، ( Peti ) بدون t و بدون ه که علامت تأنيث است ( Petito ) . نام بعضی از این « غیر دائمیات » را همه می دانند من جمله انیس الدوله که از اهل امامه لواسان و نام اصلیش فاطمه بود . این انيس الدوله زنی باهوش و چیز فهم و غمخوار مردم فقیر بود و به شوهر خود دلبستگی تمام داشت . اما با همه دلبستگی ، بـاز بـه شـوهـر اعتراض میکرد که چرا به ستمدیدگان و در دمندان نمی رسد و حتی یک دفعه به شاه نامه نوشت که شما حاکمی را هنوز یک سال نشـده ، بـه انتظار دریافت پیشکش مجدد از متقاضی دیگر ، عزل میکنید ، آیا توجه میکنید که حکام مقدار پیشکش بلکه بیشتر را از مردم می گیرند و در یک سال چند بار مردم باید پول بی جهت بدهند که حاکم وجوه پیشکشی درآورد ( ۱۲ ) اما هر شد بار جاده ها ، انتشارات سازمان استاد ما این زن راست و درست و پاک و پاکیزه و صادق و صمیمی بود ، امین اقـدس زرنگ و حسابگر و موقعیت طـلـب و فرصت جوی بود که است نه حکایت . خواست محبت شاه را نسبت به خود ثابت بلکه روزافزون نگه دارد ، و همو بود که ملیجک ثانی برادرزاده خود را در چشم و دل شاه چندان جلوه بخشید که شاه آن طفل زردنبوی کوتاه قد و کثیف را که چشمانش همیشه آلود بود از فرزندانش بیشتر گرامی می داشت . نام اقدسیه منطقه ای در شرق نیاوران از نام این زن مأخوذ است . بگذریم که قصد ما فقط اشارت دیگر از همسران غیر دائمیه با صیغههای شاه دو خواهرند به نامهای شاعر پرآوازه عصر ما . اول بار شاه به عایشه خانم دل بست و اما بعد که عایشه خانم و لیلا خانم . زیبارویانی از خطه مازندران از منطقه پوش زادگاه خواهرش را دید ، زیباتر و دلرباتر و جوانتر و شاداب تر ، با خواهر بزرگتر سردی نشان داد و به خواهر کوچکتر روی آورد ، عایشه خانم هم از خواهر حق ناشناس رنجید و با او به هم زد و در تنهایی در غم بی مهری شوهر وفایی خواهر ، گریست . تا این که شاه از آن شور و حرارت نخستین افتاد لیلا خانم نیز به سرنوشت عایشه خانم دچار شد . غم مشترک دو خواهر را به هم نزدیکتر ساخت و باز سوته دلان گرد هم آمدند تا از روزگار با هم گله کنند . عایشه خانم و لیلا خانم باز در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا شاهد جلوه گریهای نورسیدگان باشند . با ایـن هـمه یک چیز آنان را دلخوش می داشت و آن وجود دخترکی بود به نام زهرا که لیلا خانم از ناصرالدین شاه داشت . این زهرا خانم را لقب ایران الملوک دادند و مادر و خاله بدین دخترک آویختند تا محبت شاه را حفظ کنند . شاه هم هر دو را با هم در حرم خویش داشت . هر چند که جمع اختین در اسلام روانیست و مرد مسلمان نمی تواند دو خواهر را همزمان در حباله نکاح داشته باشد ولی ناصرالدین شاه ظاهراً سالی شش ماه عایشه خانم را در « صیغه » داشت و سالی شش ماه لیلا خانم را و سالی دوازده ماه هر دو را در حرم شاهانه . این دختر بعدها زن پسردائی خود ابراهیم خان پسر سردار امجد پوشی میرزا عبدالله خان شد . اما زهرا خانم که دیگر افتخارالسلطنه شده و زنی درس خوانده فرهیخته شده بود ، به زودی از شوهر خود طلاق گرفت و زن نظام السلطان شد . این زن همان است که عارف درباره اش گفت افتخار هـمـه آفاقی محبوب منی . در این میان کار میرزا عبدالله خان ، برادر دو خواهر از همه مهمتر بود . زیرا با آن که هیچگونه اهلیت و استحقاقی نداشت ، به زور دو خواهر زیبای خود ، حاکم مازندران شده بود و خوب می دانست که چه باید انجام دهد تاکیسه را زودتر و بیشتر پر کند ( ۱۳ ) باز هـم از غیر دائميات شاه قاجار خبر داریم و خـانـم بـاشی می شناسیم . این دختر هم اسمش فاطمه بود و پدرش شغل باغبان باشی داشت یعنی رئیس باغبانها . لذا او را دختر باغبان باشی می گفتند و چون این اسم آسان در دهان نمی گردید و طولانی بود بتدریج شد خانم باشی . درباره این زن حرفها می زدند و طبیعی است که درباره زن جوان و شوهر پیر همه جا و همه جور سخنی است . ناصرالدین شـاه بـه ایـن زن که چشمانش سخت به چشمهای جیران می مانست ، دل بسته بود . خوشبختانه وصـف روشن و دقیق و گویایی از این زن در دست داریـم هـمراه با داوری محبت آمیزی ، آن هم از دختر شوهرش خـانـم تـاج السلطنه که خود از زیبارویان زمان بود . تاج السلطنه پس از بیان شرحی در باب زنان پدر خود که چگونه عصرها بالاستمرار دو ساعتی مشغول توالت و لباسهای رنگارنگ بودند و خود را مثل رب النوع ها می ساختند تا به حضور سلطان جلوه کنند می نویسد : « ولی امتیازی مابین هیچ کدام در پیشگاه رت سلطان نبود مگر یک از آنها که محبوب القلوب و بی اندازه طرف توجه بود . این زن جوانی بود تقریباً بیست ساله ، قد بلند ، با موهای سیاه و بشرة لطیف سفید ، چشمها اندازه قشنگ و مخمور ، مژه ها برگشته و بلند ، خیلی خوش مشرب خوش سلوک ، با تمام مراحم حضرت سلطان متواضع و فروتن و مهربان و خیلی ساده و بدون آرایش . پدرش باغبان ، از تحصیل تمدن بکلی عاری و زن را لازم اس ایشناسیم . زیرا که اشخاص آن کسانی که به رشک می برد وانستند با او مقام عناد برآیند ، او را پس از قتل حضرت دامن او را از متهم و لکه دار نمودند.ولی اـــن گــــــاه مــــــــرا مـی دانـم . اگر پدرم وست نـمی داشت ، اقتدارات شخصی خود را که دوست می داشت و هیچ وقت راضی به قتل او تنزل خود نمی شد ۱۱۴ آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد با توجه به شهادت افراد متین و خردمندی که هرگز لزومی نداشت بدو رشک برند و در مقامی بودند که نمی خواستند با او بر سر عناد باشند نمی توان او را بکلی بی گناه دانست . زیرا درست است که او راضی به قتل نبود ولی وی آلت دست مـرد باهوش و حیله گری چون امین السلطان بود و جهل و سبکسری آن زن جوان ، بکلی از تمدن عاری ، مانع از آن بود که بداند رفتار او تا چه اندازه به خیالات بد دشمنان شاه کمک میکند . به طور خلاصه می توان گفت که آن زن بیست ساله شوهری داشت در حدود شصت و پنج شش ساله و پیداست چنین زن جوان و زیبایی نمی توانست شوهر پیر خود را از دل و جان دوست بدارد خاصه آن که شوهرش تنها با او نبود بلکه زنهای دیگر هم داشت و از آن بدتر ، آن زن فرزندی نیز نداشت تا دل بدو خوش کند و در قفس زرین از جوجه خود مراقبت نماید . چنین بود که نه به مهر شـاه می توانست تکیه کند نه به آتیه ای روشن . از این رو بد قلقی میکرد و هرچه شاه بیشتر بدو اظهار نیاز می کرد ، وی بیشتر ناز می نمود و خلاصه ایـن ناسازگاریها بدانجا کشید که شاه پیر از وزیر جوان سی ساله زیبای خود در این مشکل یاری خواست و او نیز به عنوان نصیحت آن زن و تفرج خاطر غمین وی هر روز کالسکه خود را می فرستاد تا محبوبه بهانه جوی ناسازگار شاه را به گردش ببرد و از این طریق در دل وی راه یافت و چنان نوشته اند او را به جانب خویش کشید تا از اسرار حرم و خیالات شاه آگاه گردد . تا آنجا که بر دفترچه ای که شاه در کمال اختفا هر شب ، در نیمههای شب ، در پرتو نور لرزان شمع می نوشت و دفترچه را همواره با خود به این سوی و آن سوی میبرد دست یابد . این مطلبی است که هـم تـاج السلطنه بدان اشاره کرده هم میرزا علی خان امین الدوله یعنی دو نفری که گمان رشک و دروغ و عناد در آنان نمی رود . ببینید امین الدوله ـ هر چند در لفافه عبارات ادبی – چه می نویسد : « صدر اعظم کار را به کام دید و عیش مدام گرفت . به عنوان نصح صلح قدمی بر داشت و با مخدره دوستی محکم کرد . راز و نیاز و هل و به دست عزیزخان خواجه به حرمسرا می فرستاد ، پیش شاه از باب تألیف و اسباب تجلیب منع برودت کدورت و تحریض به گرمی و مودت با شاه به شمار می آمد و در معنی راه الفتی بود که وزیر نیکو سیر با بار مستوره می پیمود و …..
در نهایت ناصرالدین شاه در جشن پنجاهمین سالگرد پادشاهیش به دست میرزا رضا کرمانی به قتل رسید و بعد از او مظفرالدین شاه به پادشاهی رسید
برگرفته از مجله گنجینه اسناد ملی .
اسناد ذیل که از آرشیو سازمان اسناد ملی ایران تهیه گردیده اند شرح بدبختیهای این بانوان حرمسرای ناصرالدین شاه است چه زنان چه دختران .
1 – معیرالممالک دوستعلی خان ، رجال عصر ناصری ، انتشارات نشر تاریخ ایران تهران ١٣٦١ ه . ش .
۲ – فصل ۴۵ ، رجال عصر ناصری
۳ – ایضا فصل ۲۸
۴ – ایضا فصل ۲۴ ار صفحه ۲۲۳ تا ۲۲۹
– معیرالممالک دوستعلی خان ، یادداشتهایی از زندگانی ناصرالدین شاه ، نشر تاریخ ایران ، تهران ، ١٣٦١ ه . ش .
6 – اعتمادالسلطنه ، محمدحسن خان ، الماثر والآثار چاپ سنگی باب دوم ، چاپ سربی به نام و چهل سال تاریخ ایران ، انتشارات اساطیر ، تهران ، ١٣٦٣ ه . ش ، ص ۳۵.
7 – رجال عصر ناصری ، ص ۳۹ – ۴۰ . خانم کارلا سرنا ایتالیایی ظاهرا در این مهمانی دعوت داشته و شرح آن را نوشته .
۸ – ایران و قضیه ایران ، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، ١٣٦٣ ١ ص ٥٦١ واداشت . 9- نگاه کنید به جلد دوم کتاب زندگانی من عبدالله مستوفی تحت عنوان هم محل ما قیل را به …
۱۰ – یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ص 40 .
۱۱ – دیوان ناصرالدین شاه
۱۲ – در خصوص این زن ، غیر از روزنامه محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ، رجوع شود به روستای امامه و انیس الدوله ، ابوالقاسم تفضلی ، کتاب سرا ، تهران ، ١٣٦٣ .
۱۳ – بامداد ، شرح حال رجال ایران ، تهران ، زوار ، ١٣٤٦ جلد ۲ ذیل عنوان عبدالله خان انتظام الدوله سردار امجد پوشی ص ۲۹۹ به بعد .
۱۴ – تاج السلطنه ، خاطرات ، انتشارات نشر تاریخ ایران ، ١٣٦١ ص ۲۰/۱۹
۱۵ – خاطرات سیاسی امین الدوله ، به اهتمام حافظ فرمانفرمائیان ، تهران ، ص ۱۷۵ .
16 – برای تفصیل بیشتر در این مطالب ، رجوع کنید به ایران و جهان جلد دوم ( قاجاریه ) عبدالحسین نوائی ، نشر هما ، تهران ، ١٣٦٩ ، ص ۲۸ ۸ تا ۸۴۶ .
۱۷ – خاطرات تاج السلطنه ، ص ٤٦/٤٥ .
۱۸ – خاطرات اعتمادالسلطنه ، به سعی ایرج افشار ، امیرکبیر ، تهران ، ۱۳۵۱ ه . ش . ص ۱۳۴
۱۹ – تاج السلطنه ، خاطرات ، ص 66 .
۲۰ – بامداد ، مهدی ، شرح حال رجال ایران ، ج ۵ ، ص ۱۸۰ .
Submit your first comment