نقد و بررسی
ساعت نحس اثر گابریل گارسیا مارکزمتن کامل و چاپ قدیمی
با اطمینان خرید کنید، کتابفروشی میم دارای نماد اعتماد از وزارت صنعت، معدن و تجارت می باشد.
مشخصات کتاب ساعت نحس اثر گابریل گارسیا مارکز
- ترجمه علیرضا فرهمند
- چاپ سال ۱۳۷۷
- ۲۵۷ صفحه
- انتشارات محیط
- قطع: رقعی
- جلد: شومیز
درباره کتاب ساعت نحس:
ساعت نحس به سال ۱۹۶۱ منتشر شد و شاید سیاسی ترین کار گارسيا مارکز است . بیشتر شخصیت های این داستان در دو کتاب دیگر او ، کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد و تدفین خانم بزدگ ( مجموعه چند داستان کوتاہ) جدا جدا آمده اند. در ساعت نحس آنہا در يک شهر کوچك كلمبيائی یک جا گردهم می آیند و در سرنوشت یکدیگر شريک میشوند. بعدها این سه اثر با ھم زمینه ای شدند برای طرح ریزی بزرگترین کار نویسنده ، صدسال تنهایی.
درساعت نحس گارسيا ماركز با يك تركيب عجيب بذله گویی و مہابت، که مشخصهٔ کارهای دیگرش هم هست ، فضای مخوف شهر را ترسیم میکند.
درباره نویسنده کتاب، گابریل گارسیا مارکز :
گابریل گارسیا مارکز ۵۵ سال پیش در يك دهکدهٔ ساحلی کشور كلمبيا بنام «آراکاتالاكا» به دنیا آمد. درمحیطی بزرگ شد که بطور طبیعی قصه گو بار آمد. خودش می گوید زادگاهش سرزمین قاچاقچیان، دزدان دریائی و رقاصان بود. پدربزرگش داستان هایی واقعی از جنگ و سیاست و ستم حکایت می کرد و مادربزرگ بريستر او از موجودات و وقایع افسانه ای قصه ها می گفت.
در جوانی در دانشگاه بوگوتای كلمبيا به تحصيل حقوق پرداخت . مدرکش را نگرفت و سرانجام در ۴۰ سالگی دست برداشت و برای تامين معاش به نویسندگی و روزنامه نگاری مشغول شد. آخرین اثر او، گزارش يك مرگ از پیش اعلام شد.، عينا یک گزارش خبرنگاری است . مدتی در فرانسه و ایتالیا خبرنگاری کرد و تا چندی پس از وقوع انقلاب کوبا خبرنگار خبرگزاری کوبا بود.
انتشار کتاب صدسال تنهایی در ۱۹۶۷ شهرت و اعتبار جهانی نصیب او کرد. این کتاب به ۴۷ زبان ترجمه شد وبیش از ۶ میليون نسخه فروش کرد. گزارش یک مرگ کمتر از آثار دیگر او بار سیاسی دارد. پس از انتشار این اثر جایزه ادبی نوبل و ۱۵۷ هزار دلار آنرا به او دادند.
بخشی از کتاب ساعت نحس:
پدر آنجل با زحمت و سنگینی نشست. پلك چشمانش را با استخوان انگشتانش مالید. پشه بند قلابدوزی شده را کنار زد. نشستن بر روی تشك بی ملافه و لحظه ای مات و منگ ماندن برایش لازم بود تا بفهمد که زنده است و تاریخ روز را به یاد آورد و با تقويم قديسین مطابقت کند. با خود اندیشید، سه شنبه، چهارم اكتبر؛ و به صدای آهسته گفت قديس فرانسيس آسیزی.
دست و رو نشسته و دعا نخوانده لباس پوشید. درشت اندام و سرخ رو بود، و هیکل بی آزاری چون گاو نر اهلی داشت، و حركاتش مثل گاو نر سنگین وافسرده بود، با دقت و حوصله و با حرکاتی که گفتی هارپ کوك می کند، به دکمه های قبایش مشغول شد کلون در رو به حیاط را برداشت و بازش کرد. عطر عشقه ها در زیرباران کلمات آوازی را به یادش آورد.
0دیدگاه