نقد و بررسی
جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور- نویسنده: سیمین دانشور
- ناشر: انتشارات خوارزمی
- سال: چاپ دوم ۱۳۷۷
- نوع: دست دوم
- کیفیت: خوب
- چاپ قدیمی و اصلی
- قطع رقعی / جلد شومیز «لبه برگردان»
کتاب رمان جزیره سرگردانی
بخشی از متن کتاب جزیرهٔ سرگردانی
شخصیت های داستان جزیره سرگردانی به قلم خانم سیمین دانشور : هستی – عشرت «مامان عشی» – گنجور – مراد – سلیم
سحر نبود. نور از شیشهٔ پنجره پشت پلکهای هستی افتاد و به قلبش راه یافت و ستاره ای در دلش چشمک زد. پا شد در تختخوابش نشست. زمین و زمان روشن بود يك آن مثل همۀ خوش باورها باور کرد که روز از دل ظلمات مثل آب حیات از درون تاریکی زاییده شد، اما نور تنها يك لحظه پایید صبح اول از دروغ خود سیاهروی شده بود.
هستی گلوله های پنبهٔ به موم آغشته را از گوشهایش در آورد و خرناسهٔ مادربزرگ که در تخت مقابل خوابیده بود با تاریکی بهم آمیخت. – تاریکی و صدا – دراز کشید و چشمهایش را بست.
خواب میدید: در سرزمین ناشناسی است. از گرما عرق کرده، پیراهنش به تنش چسبیده، از تشنگی له له می زند. درختهای ناشناخته ای را می بیند که برگهایشان سوخته، شاخه هایشان شکسته … سایه ندارند.
چند تا زن، با چادر عبایی، دستهایشان را حمایل دیگهایی که بر سر دارند کرده می آیند. چانه و گردن زنها خالکوبی شده – نقش کژدم مار ـ نه این یکی نقش ستاره است، و آن دیگری نقش هلال ماهی چانه اش را در بـرگرفته. چشم های هستی درست نمی بیند تا همه نقشها را بشناسد. از يك زن که نقش عقرب زیر گلویش است و دم عقرب به چانه اش رسیده میپ رسد: این درختها … زن گذرا جواب میدهد: درخت کنار. هستی می اندیشد که مقصودش سدر است. سدره طوبی که حافظ گفته منتش را نباید کشید.
هستی منت يك درخت سوخته را میکشد و زیرش می نشیند. سایه ای در کار نیست اما می توان به درخت تکیه داد زیر درخت پر است از… .
0دیدگاه