نقد و بررسی
سایه عمر اثر رهی معیری- شاعر : استاد رهی معیری
- ناشر : انتشارات زوار
- چاپ نهم سال ۱۳۷۸
- تعداد ۲۴۳ صفحه
- قطع وزیری / جلد شومیز
- کیفیت جلد مشهود است، داخل کتاب تمیز
> ترانه
کتاب مجموعهٔ اشعار سایه عمر
رهی معیری (تولد ۱۲۸۸ – فوت ۱۳۴۷ شمسی)
بدون تردید یکی از کسانی که به پاکی لفظ و حسن ترکیب موصوفست، رهی معیری است که در سخن او کمتر به ترکیب سست و تعبیر فرو افتاده مواجه می شویم .
استاد رهی علاوه برغزل، قطعات و مثنویهائی دارد که ابتکار و بدعت وی را در مضمون آفرینی ظاهر می سازد و شاید از این حیث ارزش آنها بیش از غزل ها باشد، مانند قطعه هائی که در این دفتر «سایه عمر» تحت عنوان «شاخك شمعدانی»، «گنجینه» دل»، «دشمن و دوست» و مخصوصاً قطعهٔ «خلقت زن» قرار دارد. این قطعه متانت ترکیب، ظرافت تعبیر، مهارت توصیف مقتدای دوم او، یعنی نظامی گنجوی را بخاطر می آورد. می دانیم که مقتدای اول رهی معیری، استاد سخن «حضرت سعدی» می باشد که رهی در کارش در ابتدا به او روی می برد.
در همه جا و در همه قطعه های رهی معیری، پاکی سخن و زبردستی تلفیق دیده می شود.
رهی را بر سایر گویندگان معاصر مزیتی است انکار ناپذیر، و آن اثر محسوسی است که در ترانه ها و تصنیف ها گذاشته است . چه باید اعتراف کرد که تصنیف بحال زار و تباهی افتاده بود، زیرا غالب کسانی که بدین کار دست می زدند یا شاعر نبوده فقط مختصر قریحه نظم داشتند، یا موسیقی نمی دانستند. اما رهی از هر دو هنر بهره مند است، هنر انشاء و قریحهٔ موزون خود را در تصنیف ها بکار انداخته و ساخته های طبع وی در نظر اهل نظر، ارزش خاصی دارد.
بخوانیم با جان دل از کتاب سایه عمر:
” ساقی بده پیمانه ای، زآن می که بی خویشم کند
بر حسن شورانگیز تو، عاشق تر از پیشم کند
زآن می که در شب های غم، بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم، فارغ ز تشویشم کند “
” کاش امشبم آن شمع طرب می آمد
وین روز مفارقت بشب می آمد
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لب می آمد “
” بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند
آئینهٔ صبحیم و غباری نپذیریم
ما چشمهٔ نوریم ، بتابیم و بخندیم
ما زندهٔ عشقیم ، نمردیم و نمیریم “
0دیدگاه