نقد و بررسی
بهت اثر مهران فتوتبه همراه دست خط و امضای نویسنده
بهت داستانی جذاب از مهران فتوت
کتاب بهت اثر مهران فتوت
سرعت قطار رفته رفته کم میشد و من لحظه به لحظه و مضطرب تر میشدم. احساس عجیبی داشتم، در حالیکه از پنجرهی قطار بیرون را نگاه میکردم به چگونگی برخورد با شهری فکر میکردم که دوازده سال پیش ترکش کرده بودم.
درست نمیدانم چرا به فکر بازگشت به زادگاهم افتادم، ولیکن گویا یک احساس مرموز و ناخودآگاه مرا بسوی آن شهر کوچک دورافتاده می کشاند. شهری که بیست سال اول زندگیم را در آن سپری کرده بودم و زادگاه اولین خاطرات و اولین تجربيات من بود. از برگشتنم قصد به خصوصی نداشتم، حتی نمی توانستم خوشحال باشم، ناراحت هم نبودم، فقط چیزهایی را بخاطر میآوردم. تصاویر گنگی در ذهنم بودند، ولی مطمئن بودم شهری که دوازده سال با آن هیچگونه ارتباطی نداشتم شهری نخواهد بود که من دریک غروب سرد پائیزی آن را ترک کردم.
0comments