نقد و بررسی
علویه خانم (و ولنگاری) اثر صادق هدایت چاپ اصلیچاپ اصلی (کپی نیست) و قبل انقلاب با کیفیت خوب
مشخصات کتاب علویه خانم (و ولنگاری)
به قلم صادق هدایت
- چاپ اصلی و قبل انقلاب
- چاپ سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی (۱۳۵۶)
- لبه برگردان
- انتشارات جاویدان
- قطع: رقعی
- جلد شومیز: لبه برگردان
- موضوع: مجموعه داستان
- کتاب اصلی هست و افست نیست
فهرست داستان های کتاب علویه خانم:
علویه خانم ، ولنگاری ، قضيه زير بته ، فرهنگ فرهنگستان ، قضیه دست بر قضا ، قضیه خردجال ، قضيه نمك ترکی
بخشی از کتاب علویه خانم :
میان جاده مشهد، کنار سقاخانه «دہ نمك»، جمعیت انبوهی از مرد و زن جلو پردهای که بدیوار بود، میان برف وگل، جمع شده بودند. روی پرده که از دوطرف لوله شده بود فقط تصویر «مجلس یزید» دیده میشد: تختی بالای مجلس زده بودند و يزيد بالباس و عمامه ممرخ روی آن جلوس کرده مشغول بازی نرد بود. پهلویش تنگ شراب وسیب و گلابی در سینی گذاشته شده بود. يك دسته از اسرای صحرای کربلا با عمامه های سبز گردن کج و حالت افسرده، زنجیر بگردن، جلو يزید صف کشیده بودند. سه نفر سرباز سبیل از بنا گوش در رفته هم پر سرخ به کلاهشان زده، شمشیر برهنه دردست گرفته، با شلوارهای چاقچور مانند پف کرده، که در چکمه فرو کرده بودند، بحالت نظامی کشيك میدادند.
جوان پرده دار شال و عمامهٔ سبز، عبای شترى مندرس و نعلین گل آلودی داشت. بنظر میآمد الگوی لباس خودرا از مد لباس اسرای روی پرده برداشته بود. قوزك پایش سرخ کبود رنگ مثل چغندر سرما زده، از پشت زیرشلواری بيرون آمده بود. صورت چاق وسرخ او مثل صورت قمر بنی هاشم از جوش عرور جوانی پوشیده شده بود و گوشهٔ لبش زخم بود. سرش را تكان میداد و از ته حلقومش فریاد می کشید:
اینها مصایبی بود که بسرخاندان رسول آوردن.( به پیشانیش میزد و مردم هم از او تقلید میکردند). حالا از این به بعد مختار مییاد و اجر اشقيارو کف دستشون ميذاره.آگه سیعيونی که اینجـا واسادن بخوان باقيشو ببینن نیاز صاحب پرده رو میندازن تو سفره ـ من چیزی نمیخوام- من چهار سر نونخور دارم، چهار جوونمرد میخوام که از چهار گوشیه مجلس چھارتا چراغ روشن بکنن، تا بعد بریم مدر باقی پرده و ببینیم مختار چطور پدر این بدمروت صاحاب هارو در می یاره.
0comments