نقد و بررسی
همخونه اثر مریم ریاحیچاپ قدیمی با تخفیف ویژه
با اطمینان خرید کنید، کتابفروشی میم دارای نماد اعتماد از وزارت صنعت، معدن و تجارت می باشد.
مشخصات کتاب همخونه
اثر مریم ریاحی
- چاپ سال ۱۳۸۹
- نشر پرسمان
- قطع: رقعی
- جلد: شومیز
بخشی از کتاب همخونه :
ظهر بود، اواخر شهریور. با این که هوا کم کم رو به خنکی میرفت، اما آن روز به شدت گرم بود. خورشید با قدرتی هر چه تمام تر به پیشانی بلند و عرق کرده ی حسین آقا می تابید. قطره های ریز و درشت عرق از سرو روی او آرام ارام و پشت سرهم ریزان بودند و روی صورتش راه گرفته بودند. چهره ی افتاب سوخته اش زیرنور خورشید برق میزد، اما گویی اصلاً متوجه گرما نبود و همان طور شیلنگ آب را روی سنگ فرش های حیاط بزرگ و زیبای حاج رضا گرفته بود و به نظر میرسید قصد دارد آنها را برق بیاندازد.
حسین آقا حالا دیگر هفت سالی میشد که سرایداری خانه ی حاج رضا را بر عهده داشت. یعنی درست از وقتی که عموی پیرش بعد از سالها خانه شاگردی حاج رضا، از دنیا رفته بود. به یاد عمویش و مهربانی های ی که او در حقش کرده بود، افتاد. او حتی أخرین لحظه ها هم از یاد برادرزاده ی تنهایش غافل نبود و از آقای احسانی خواهش کرده بود که مش حسین را نیز به خانه شاگردی بپذیرد.
حسین أقا غرق در تفکراتش، هر ازگاهی سرش را تکان میداد و با لبخند، دندانهای نامنظم و یکی در میانش را به نمایش می گذاشت. صدای در حیاط که با شدت کوبیده میشد، او را از دنیایش بیرون کشید. شیلنگ روی زمین رها شد، آب سر بالا رفت و مثل فواره دوباره روی زمین برگشت. یک جفت كفش کهنه که پشتش خوابانده شده بود، لف لف کنان به سمت در دویدند، در حالی که صاحب شان بلند بلند می گفت: آمدم. صبرکنید، آمدم.
توسط رضا در تاریخ
این کتاب از مریم ریاحی خوب و قشنگ بود کتاب مفیدی بود